بله.من زمین خوردم.من شکست خوردم.پیرتر شدم ولی این پایان تلخ بهم فهموند که من اگه واقعا تلاش کنم می تونم موفق بشم.

دیشب خیلی مریض بودم.تب و لرز و نفس تنگی شدید داشتم.راستشو بخواید فکر میکردم کرونا گرفتم و سر کار نرفتم و خوابگاه موندم . امشب خیلی بهترم.از دیشب تا الان با اون حال بدم و در حالی که چندین قرص و داروی خواب آور مصرف کرده بودم خیلی به زندگیم و آیندم فکر کردم.من به زودی از پروژه میرم چون نمی تونم چنین زندگی ای رو برای خودم متصور بشم.از صبح زود تا شب سر کار بودن با این حجم کار طاقت فرسا از عهده من بر نمیاد.چیزی که بیشتر از همه چیز اذیتم میکنه اینه که هیچ زمان مطالعه ای در طول روز ندارم.عوامل دیگه ای هم توی پروژه هست که غیر قابل باور هست:

آخرین حقوقی که من گرفتم مربوط به مهرماه بوده.

برج ۹ به صورت ناگهانی تعطیل شدیم و این یعنی اینکه هیچ برنامه ای نمی تونی داشته باشی.

عیدی در کار نیست.

خوابگاه و غدای بد.

حقوق پابین.

کار زیاد.

سطح شغلی پایین.

امکان پیشرفت کم.

و .

شاید کار الانم آرزوی خیلی ها باشه ولی آرزوی من نیست.

من تا اواخر اسفند ماه سر کار میمونم و بعدش میرم که همه چیز رو از نو شروع کنم.

آزمون های استخدامی سال جدید برگزار خواهد شد که نباید به راحتی از دستشون بدم.

برنامه درسی و صنعتی من به این شیوه پیش خواهد رفت :

تئوری: استاتیک(کتاب پوران) - ترمودینامیک(کتاب امید بابایی) - دینامیک(فرادرس)

صنعتی : پمپ های سانتریفوژ

 

بعد از اتمام استاتیک : مقاومت مصالح

بعد از اتمام ترمودینامیک : مکانیک سیالات - انتقال حرارت

بعد از اتمام دینامیک : ارتعاشات

بعد از اتمام پمپ های سانتریفوژ : ابزار دقیق - هوای فشرده - NDT - طراحی فرآیند و .

 

باید شجاع باشم و به آینده فکر کنم.خدا رو چه دیدی شاید کلا تصمیم به مهاجرت گرفتم و از ایران رفتم.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها