بعد از حدود ۴۰ روز اومدم مرخصی.هوای عسلویه غیرقابل تحمل شده اما خوب ظاهرا مهندسی این چیزها رو هم ممکنه در پی داشته باشه.خدا رو شکر پروژه داره خوب پیش میره و مهندسین و کارگرها دارن با نهایت توان کار میکنن و چیزی که در نهایت نصیبشون خواهد شد یه حقوق بخور و نمیر ، گذر عمر ، دوری از خانواده ، هزاران مشکل عصبی ، روحی و جسمی ، نداشتن امنیت شغلی و .در سال های بعد خواهد بود و باور کنید جایی که مهندسینش به این حال و روز برسن یعنی اون جامعه داره مستقیم به سمت نابودی میره .البته برای من به نسبت بد هم نیست.دارم مثل دانشگاه از این موقعیت استفاده میکنم و یه حقوقی هم میگیرم و فکر زن و بچه هم خدا رو شکر نیستم.فقط دلم برای پدر و مادرم و دوستام خیلی تنگ میشه.کاش مرخصی هامون بیشتر بود.
امیدوارم بعد از اینکه یه چیزایی یاد گرفتم بتونم یه کار به درد بخور پیدا کنم نه اینکه تا آخرش بخوام توی همچین شرکت کوچک و ضعیفی فعالیت کنم.
به زودی وبلاگ علمی خودم رو افتتاح میکنم و تجربیات کاریم رو باهاتون به اشتراک میذارم.بیشتر منتظرم یه خورده کارم سبک شه که ظاهرا نمیشه.

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها